۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

Gary Snyder/ December At Yase

اکتبر آن سال،
در چمن های قدکشیده و خشک کنار باغ
آن زمان که آزادی را انتخاب کردی، گفتی:
"باز هم وقتی دیگر، شاید ده سال بعد"

بعد از دانشگاه یک بار تو را دیدم
عجیب بودی
و فکر تو رهایم نمی کرد

حالا ده سال و بیشتر
گذشته است و من
همیشه می دانستم تو کجایی
می شد روزی بیایم سراغت
و عشقت را دوباره به دست بیاورم
تو هنوز تنهایی

نیامدم
فکر کردم باید تنها بمانم
همین کار را کردم

فقط در رویای سپیده دمی چون امروز است که
یاد سنگین و نفس گیر عشق جوان ما
به ذهن و جسمم باز می گردد

ما آنچه را که دیگران
در طلبش بودند و می خواستند
داشتیم
و آن را در نوزده سالگی
جا گذاشتیم

احساس پیری می کنم
انگار زندگی های زیادی را زیسته ام

و هنوز هم هیچ نمی دانم
که احمق بوده ام
یا اینکه
سرنوشتم همین بوده است

Gary Snyder/ December At Yase

هیچ نظری موجود نیست: