۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

The emperor of ice cream, Wallace Stevens

سیگارپیچِ سیگار برگ ها رو خبر کن
اون یارو هیکله رو، به یه دسر دعوتش کن
تو آشپزخونه با فنجونای پرِ سرشیرِ هوس انگیز
بذار زنیکه ها
با اون رختهای همیشگی لفتش بدن
و بذار پسرها
لای روزنامه هایِ ماهِ پیش گل بیارن
بذار بودن، پرده ی آخرِ چیزی باشه که به چشم میاد
که تنها امپراطوری، امپراطوریِ بستنیه

از روی اون کُمدِ چوبِ صنوبر
که سه تا دستگیره ی شیشه ای کم داره
اون ملافه رو بردار
که یه روزی روش طوقی گلدوزی می کرد
بعد بندازش که صورتش رو بپوشونه
اگر هم پاهای شهوتیش می زنه بیرون
واسه خاطر اینه که نشون بده چقد سردش شده، و گنگه
بذار چراغ نورشو زیاد کنه
که تنها امپراطوری، امپراطوریِ بستنیه

The emperor of ice cream
برگردانِ کتی کشاورزی


هیچ نظری موجود نیست: