«کار بدون مزد در خانه» که به نظرم معادل بهتری برای «کار
خانگی»ست، دغدغهی بسیاری بوده و هست. سالیان سال و در کشورهای مختلف کار در خانه
از قبیل پخت و پز، نظافت، رسیدن به بچهها (که خود شامل چندصد کار مختلف است) را
وظیفه و نقش زن دانستهاند. حتی در کشورهایی که زنان کار همراه با درآمد دارند
همچنان فشاری بیشتر متحمل میشوند زیرا نقشهای جنسیتی همچنان، حتی اگر زن در
کارهایی که پیشتر توسط مردان انجام میشد مشغول به کار باشد، به این منجر میشوند
که مردان از زیر مسئولیت خانه تا حدی شانه خالی کنند و در فرصتی که کار نمیکنند
به علایق خود برسند یا استراحت کنند. حتی در سوئد که به قول بعضی از دوستان «بهشت
فمنیستها»ست همچنان زنان در انجام کار خانه بیشتر دخیلند (البته بستگی به نوع
خانه دارد و تحقیقات نشان میدهند در خانههای ویلایی مردان کار خانهای انجام میدهند
که نوعی سرمایهگذاری روی خانه محسوب میشود، مانند تعمیرات، رنگ کردن و...) در
این کشورها البته قوانین و سیاست خانواده طوری بنا شدهاند که زنان بتوانند کار
کنند.
این
بحث هم پیچیده است و بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهایش تنها سادهانگاریست که بتوان
راه حلی ارائه داد. اما مهمترین بخش این بحث باز هم ساختارهای جامعه است. معمولاً
دوستان گله میکنند که چرا در بحثها از ساختار استفاده میکنیم و این ساختار یعنی
چه. بهترین تشبیهی که از ساختار شنیدهام این است: تصور کنید درون ساختمانی هستید.
این ساختمان دیوار، در و پنجره دارد. شما نمیتوانید آزادانه مستقیم بروید و
همینطور پیش بروید، بلکه جایی به دیوار میخورید و باید جهت حرکتتان را عوض کرده
یا متوقف شوید. اگر به دری بخورید میتوانید در را باز کنید. جهت و میزان حرکت شما
را ساختار خانه مشخص میکند. در مورد ساختارهای جامعه هم همینطور است، اما نامرئی،
فقط آثار آن مرئیست. مثلاً شما بعنوان زن در ایران محدودیتهایی دارید (بله،
مردان هم محدودیت دارند! ولی نه بخاطر جنسیت. اگر هم دارند بخاطر همان ساختارهاییست
که ما نقد میکنیم). اگر توانسته باشید تحصیلات دبیرستان خود را به پایان برسانید
و امکان مالی و یا اجازهی خانواده برای تحصیل را داشته باشید، شاید بتوانید در یک
سری کارهای مشخص مشغول به کار شوید، اینکه چه کاری به شما میدهند، حقوق شما چقدر
است و چطور، بستگی به ساختارهای جامعه دارد. اما اگر به میل خودتان یا به اصرار
خانواده ازدواج کرده باشید، ممکن است امکان ادامهی تحصیل یا کار از شما سلب شده
باشد. در غیراینصورت اگر بچهدار شوید بچهداری برای شما همراه با محدودیتهاییست.
بعبارت دیگر میتوان گفت که ساختارها مجموعهای از قوانین، سیاستگذاریها و
هنجارهای غالب بر جامعهاند که کیفیت زندگی شما را تحت تاثیر قرار میدهند. برای
مثال بچهدار شدن در سوئد در حال حاضر تاثیر چندانی روی اشتغال زنان ندارد، اما
برای بعضی شغلها (شغلهایی که تخصص بیشتری میطلبند)، مردانی که بچه و خانواده
دارند به زنان ترجیح داده میشوند، چرا که این کارها نیاز به شبانهروز در خدمت
کار بودن دارند، سفرهای مسافرتی، خارج از ساعات کار حاضر بودن و در جمعهای
همکاران شرکت کردند. برای زنان این امکان بخاطر بچه میسر نیست، اما مردان چرا، حتی
امتیاز هم هست.
اما
چرا کار بدون مزد در خانه؟ بعضی ممکن است ادعا کنند وظایف را تقسیم کردهاند. خب،
من بیرون از خانه کار میکنم و زن داخل خانه. من خرجی او را میدهم و او هم خانه
را نظافت میکند، غذا میپزد و از فرزندانمان مراقبت میکند. اما باید پرسید این
تقسیم کار چقدر با «انتخاب» زن صورت گرفته است؟ آیا زن چندین انتخاب یکوزن و
همگون داشته و از بین آنها بهترین را انتخاب کرده است؟ اگر مسئله انتخاب است، چرا
تقسیم کار برعکس صورت نمیگیرد؟ چرا مردان تصمیم نمیگیرند در خانه بنشینند و زنان
بیرون کار کنند؟ اما دو نکتهی مهم دیگر هم هست: با کار در خانه زن از لحاظ
اقتصادی به مرد وابسته است. برای انتخاب نوع لباس، انتخاب فعالیتهای اوقات فراغت،
برای سفر، باید تأیید مرد را بگیرد (نمیگوییم همهی مردان از موقعیت استفاده میکنند،
اما امکانش را دارند). نکته دوم: تجربیاتی که
زن در خلال کار خانه به دست میآورد، در صورت اتمام رابطه، هیچ ربطی به بازار کار
و امکان امرار معاش مستقل ندارد. اینکه مرد خانه یا بچههای خانه چه غذایی دوست
دارند اطلاعاتیست که به درد رابطهی موجود میخورد. اما کار مرد همراه با به دست
آوردن سابقهی کار، یاد گرفتن مهارتهای جدید، کسب شبکهی کار متشکل از همکاران،
روسا و دوستان، و امکان پیشرفت است. یعنی حتی اگر کار داخل و بیرون خانه را همسنگ
بگیریم، باز هم آیندهی کار برای زن به چیزی منتهی نمیشود. از طرف دیگرحقوق
بازنشستگیست، یعنی هنگام بازنشستگی نیز زن حقوقی از خود ندارد و در آن هنگام تنها
وظیفهی خانه را به عهده میگیرد. درمورد زنانی که کار میکنند اما از طرفی کار در
فضای زنستیز محیط کار تلاش چندبرابر میطلبد، و از طرفی مسئولیتهای کار خانه
باعث خستگی، استرس و فشار بیشتری شود.
سیاستگذاری
خانواده در جمهوری اسلامی همگی بر اساس به رسمیت شناختن زن در خانه و تقسیم کار
بصورت بیولوژیک بوده. عدم مهدکودک رایگان و موثر، محیطهای کاری امن، امکان تحصیل،
حقوق مرخصی والدین و تقسیم بهجای زمانش و خیلی موارد دیگر که الفبای رفاهند. خیلی
از هنجارهایی که ما همچنان تکرار میکنیم، مثلاً اینکه «زنان برای کار خانگی مناسبترند»،
یا «ما از عهدهی کار خانگی برنمیآییم» تا حد زیادی نتیجهی سالهای متمادی
پروپاگانداری جمهوری اسلامی برای به خانه نشاندن زنها، وابسته کردن آنها به مردان
و عدم احقاق حقوق زنان است. شالودههای جمهوری اسلامی با محافظهکارترین نوع نگاه
به زن پیچیده شده و عجیب هم نیست که چنین جامعهای به شدت تحت تاثیر نقشهای
جنسیتی قرار بگیرد. جامعهای که سالها در سریالهای تلویزیونیاش زنان در
آشپزخانه، منفعل و تحت تاثیر کلیشههای جنسیتی بودهاند.
اما
مقاومتی هم در کار بوده و منجر به تغییراتی حتی جزئی هم شده است. یعنی مقاومت میتواند
به تغییر منتهی شود. اینکه آیا این تغییر در چارچوب نظام حاکم ممکن است یا نه
نباید باعث شود ما دست از مطالباتمان برداریم و نقش خودمان را کنار بگذاریم. باید
با زیر سوال بردن هنجارهای محافظهکارانه که همه چیز را به «طبیعت بشر» یا «ژنتیک
و بیولوژی» ارجاع میدهند در کمترین حالت خود را نسبت به این ستم ساختاریافته آگاه
کنیم. اینکه آقایان همچنان از واژهی «کمک» استفاده میکنند، وقتی زنانشان بیرون
کار میکنند، اینکه بعضی زنان خود فکر میکنند فمنیستها دشمن آنهایند چون کار خانه
را خوار میشمارند، یعنی هم راه زیادی پیش رو داریم، و هم باید روشهایمان برای
شرایط مناسب باشند. کار خانه خوار نیست، بلکه زحمتیست که زنان بدون مزد به دوش
کشیدهاند.
دوست
دارم در فرصتی راجع به اقتصاد کشور و کار بدون مزد زنان بنویسم، اما فرصتها محدود
و حوصلهها کم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر