۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

Talking to Grief/ Denise Levertov

آه، ای اندوه
من نباید با تو چون سگی آواره رفتار کنم
که به دنبال نانِ خشکی، یا استخوانی بی گوشت
به درِ پشت خانه می آید
من باید به تو اعتماد کنم

باید تو را با چرب زبانی به خانه بیاورم
و بگذارم در کنجِ خودت باشی
زیراندازِ کهنه ای که رویش بیارامی،
ظرفِ آبِ خودت

فکر می کنی من نمی دانم که تا به حال
زیرِ هشتی من زندگی می کرده ای؟
تو به خانه ای درست احتیاج داری
تا خود را برای زمستان آماده کنی

تو باید اسمِ خودت را داشته باشی،
قلاده و منگوله ی خودت را
باید حق داشته باشی مزاحمان را به اخطاری برمانی،
باید خانه ام را خانه ی خودت بدانی
و من را آدمِ خودت
و خودت را
سگِ خودِ من

هیچ نظری موجود نیست: