اینترسکشنالیتی یکی از بهترین ابزارها و نقاط
شروع برای تحلیل جامعه است. معمولاً این نقد به ما فمنیستها وارد میشود که از
مفاهیم آکادمیک و دور از ذهن استفاده میکنیم و بحثهای ابسترکت ما برای کسانی که
یک سری پیشنیاز نداشته باشند سختفهم است. بخش مهمی از کار ما این است که بتوانیم
بر تمامی اقشار جامعه تاثیر بگذاریم. برای آموزش اینترسکشنالیتی در کلاسهای جهتیابی
در جامعه از تمرینی به نام «یک قدم جلوتر» استفاده میکردم. اگر از این تمرین
استفاده نکردهاید یا در موردش نشنیدهاید پیشنهاد میکنم برای توضیح
اینترسکشنالیتی از آن استفاده کنید. این تمرین نسخههای مختلفی دارد. اینجا یکی را
توضیح میدهم.
تمرین به اینصورت است:
همه، با هر جنسیت، گرایش جنسی، نوع پوشش، دین،
نام و ... در یک صف میایستند. بر روی کاغذهایی به تعداد افراد چنین جملاتی نوشته
و بین آنها قرعهکشی کرده و هر کدام را کاملاً تصادفی به یک نفر میدهیم:
-
تو یک مرد سفیدپوست با درآمد خوب هستی.
-
تو یک مرد سفیدپوست با درآمد خوب هستی و روی صندلی چرخدار مینشینی.
-
تو یک مرد عرب با نامی عربی با درآمد خوب هستی.
-
تو زنی سیاهپوست، همجنسگرا و مسلمانی و روی صندلی چرخدار مینشینی.
-
تو زنی با حجاب و هفت بچه و خانهداری.
-
تو درآمدت را از راه فروش تنت کسب میکنی و سوئدی هستی.
-
تو چهلساله و آوارهای.
خب البته موقعیتها بسته به کانتکست فرق میکنند.
در کانتکست ایران خوب است که وضعیت مورد ستم برای مثال مردم افغانستان، عربهای
جنوب ایران، کردها و ترکها و ... در نظر گرفته شود. جنسیت و گرایش جنسی هم در
ترکیب با این موارد خوبند.
کمی به افراد فرصت میدهیم تا فکر کنند و خودشان
را جای شخصیت مورد نظر بگذارند. بعد یک سری جمله را خوانده و از افراد میخواهیم
اگر جمله در موردشان صدق میکند یک قدم به جلو بگذارند.
-
من هرگز مشکل اقتصادی آنچنانی نداشتهام.
-
من خانه، تلویزیون و ماشین دارم.
-
من تنها در چند مورد در زندگی احساس کردهام مورد تبعیض قرار گرفتهام.
-
من سالی یکبار سفر میکنم.
-
من آدمهایی شبیه خودم را در سریالها، اخبار و روزنامهها در نقشهای بد میبینم.
-
احساس میکنم هر رشتهای را بخواهم میتوانم بخوانم و ادامه دهم.
-
نوع پوششم را خود انتخاب میکنم.
-
اگر عاشق کسی شدم و او هم عاشق من شد میتوانیم آزادانه با هم در رابطه باشیم.
-
نمیترسم که پلیس بیجهت جلویم را بگیرد.
-
اگر پلیس به من مشکوک شود میدانم که بهزودی شکش برطرف خواهد شد.
اینها هم البته وابسته به کانتکستاند و به کاراکترهای
در نظر گرفته شده هم مربوطند.
در تمامی تمرینهایی که با بچهها انجام میدادیم
مرد سفیدپوست با درآمد خوب اول صف بود و زن باحجاب با هفت بچه و مرد عرب همجنسگرا
و... ته صف قرار میگرفتند. جالب اینجاست که اگر از همین افراد میپرسیدی «به نظرت
این افراد مورد تبعیض قرار میگیرند؟» در اکثر موارد جواب نه میشنیدی، اما وقتی
کار به موارد کنکرت میرسید میتوانستند خودشان را جای طرف قرار دهند.
شاید بحث ما بابت مردسالاری هم برای کسانی که
فمنیست نیستند یا سابقهی مطالعهی آنچنانی ندارند ابسترکت باشد. گاه میتوان از
این روشها استفاده کرد.
پ.ن. دوست دارم بیشتر اینجا بنویسم، سعی میکنم
این کار را بکنم. شما هم اگر وبلاگی دارید، بگویید تا بخوانم. این فضا را بیشتر
برای یاد گرفتن، تحلیل، حتی روزمره نویسی و بحث دوست دارم.